چاپ سنگی دورۀ فتحعلیشاه به ایران آمد. ۲۶ سال پس از اختراعش در آلمان. یک سده دوام آورد و سهمی مهم در سیر تحولات تصویری ایرانیان داشت. پیش از آن، کتابهای خطی ویژۀ اعیان و اشراف بودند و خارج از چشمرس مردم. برای نمونه از تصدق سرِ چاپ سنگی «هزار و یک شبِ» مصور با ترجمۀ عبداللطیف تسوجی پسند عام افتاد و بارها تجدید چاپ شد.
اساس این چاپ بر قاموسی طبیعی بود؛ نیامیختن آب و چربی. طرح کتاب با ذغالی ویژه به سنگ منتقل میشد و سنگ با پارچهای لطیف میخیسید تا مرکب بر کاغذ بنشیند. چنین سازوکاری راه میداد به نستعلیق و نقاشی و بر خلاف چاپ سربیِ متحرک، جایگاه خطاطان و نقاشان را در کتابآرایی چندان تنگ نمیکرد. این بود که یک سده در برابر چاپ سربیِ متحرک دوام آورد.
کتابهای چاپ سنگی گرچه خالی از رنگ بودند گاهی پس از چاپ رنگ میشدند. به دست خریدار یا به دست هنرمندی نقاش. طرح جلد و عطف هم نداشتند. جلدها چرمی بودند و اغلب خالی از نوشته و تصویر.
با مشروطه و افزایش تحصیلکردگان، دیگر شمارگان چهارصد تا هشتصد جلدی پاسخگو نبود و دوران طلایی چاپ سنگی به سررسید. وانگهی کتابهای سربی حالا رنگ و لعاب و عکس و شمارگان بالا داشتند.
امروزه در ایران هیچ چاپخانۀ سنگی و هیچ ابزاری از آن برجای نمانده و دانستههای ما از نوشتههاست و یک طرح. طرحی در آخر نسخهای از خمسۀ نظامی. چاپ صد و اندی سال پیش. از علیقلی خوئی؛ تصویرگر معروف قاجاری. طرحی از چاپخانهای دو طبقه. چاپخانهای زنده و پرجنبوجوش که گویی همین حالا در تکاپوی چاپ است. ناشر، قلیان میکشد. پهلوان سنگ چاپ را بالا میبرد. طراح طرح میزند. قفوخان با آب جوش و سقز و دوده، مرکب میسازد. استادکار مرکب را روی سنگ میمالد و مردی پای دستگاه پدال میزند و آن دیگری صحافی میکند و حالا منِ طراح عصر هوش مصنوعی لحظاتی چشمهایم را میبندم و خیالم را راهی آن چاپخانۀ تبریزی میکنم و لذت میبرم از درآمدن و تماشای کتاب پس از آن همه مشقت.
✍️ مرتضی عباسی
📚منابع:
مقدمهای بر تاریخ گرافیک در ایران، پرویز تناولی
تحولات تصویری هنر ایران، سیامک دلزنده
چاپ مصور، اولریش مارزلف